خلاصه ی میراکلس شانگای
مرینت و عمو مادرش و ادرین به شانگای میروند،مرینت به بیرون میرود یک دزد کیف گوشواره و گردنبند مرینت را می دزدد که اسم آن فی بود که قبلا خودش هم یم معجزه گر داشت که چند سال پیش دزدیده شده بود.فی در یک خرابه زندگی میکرد ولی دزد ماهری بود فی کردنبند گوشواره و کیف مرینت را به یک ادمی فروخت که قبلا دوست نا پدریش بود ولی اون آدم بسیار بدی بود مرینت تا شب دنبال وسایلش میگردد ولی آن را پیدا نمیکند.چون زبون چینی بلد نبود.ولی بعدش فی را میبیند فی همه چیز را توضیخ میدهد آنها میروند تا وسایل مرینت را پس بگیرند ولی آن مرده وسایل را نمیدهد قبلا مرینت از یک خانمی یه گوشواره شبیه گوشواره خودش گرفته بود فی ان رو از مرینت میگرد و بدون اینکه مرینت متوجه شود ان گوشواره تقلبی را جایگزین کرده و گوشواره و تیکی و کیفو بقیه ی وسایل مرینت رو بر میدارد.
این بود از خلاصه ی تیکه های میراکلس شانگای امیدوارم لذت برده باشید بدرود🌹